Let Me Bleed
تازه شکستهای و با هر بار لمس کردنت، زخم تازهای بر دستم ایجاد میشود و قطرههای تازهای از آن چکه چکه میکند…
میدانم که باید بروم…
خوب میدانم که باید بروم اما هنوز هم چند قطرهی دیگر برای ریختن دارم…
من به خون ریختن خو گرفتهام!
یا حکایت آن چه این روزها، در این پشت میگذرد...
تازه شکستهای و با هر بار لمس کردنت، زخم تازهای بر دستم ایجاد میشود و قطرههای تازهای از آن چکه چکه میکند…
میدانم که باید بروم…
خوب میدانم که باید بروم اما هنوز هم چند قطرهی دیگر برای ریختن دارم…
من به خون ریختن خو گرفتهام!