The Little Prince
هی…! شازده کوچولو…!
چشمان پرفروغت به دنبال گل سرخی است…
که چندی پیش…
در گرمای جانفرسای یک نگاه سوخت!
پیش از آمدنت…
خورشید عاشقش شده بود!
یا حکایت آن چه این روزها، در این پشت میگذرد...
هی…! شازده کوچولو…!
چشمان پرفروغت به دنبال گل سرخی است…
که چندی پیش…
در گرمای جانفرسای یک نگاه سوخت!
پیش از آمدنت…
خورشید عاشقش شده بود!
8 دیدگاه:
اگه از خودت بود من که بهت ایمان آوردم وگرنه که قشنگ بود.
از خودم بود! و خوشحالم که خوشت اومد!
khosheman amad akhtarake man ta inja ham pish rafte mer30
خوب بود…عالی بود….اسم وبلاگت حال و هوایی داره…..
خورشید غلط کرده! دور از جون شما البته! :دی
پژ !؟ نکنه تو هم با اون گل سرخه ریخته بودین رو هم؟! هان؟! شازده کوچولو میپیچونی؟!
شازده کوچولو همیشه مواظب گل سرخش و اون رو وقتی خودش نیست تو حباب میزاره واسه همین عشق خورشید نمی سوزونتش؛ اگه هم اینطور که تو میگی شده باشه شازده کوچولو دوباره آبش میده نوازشش میکنه علفهای هرزش رو میکنه کرماشو میکشه جز چند تا کرم شبتاب بهش آب میده و اون رو تو حباب میزاره و ازش مراقبت می کنه تا مثل قبل بشه عشق شازده کوچولو به گلش هیچ وقت نمیسوزه این رو مطمئن باش…
حالا چیکار کنیم؟!…