سرود تو...
نبودی که ببینی چگونه زخمها بر قلبم دهن میگشایند و درد مینوازند!
حال آمدهای…
و زخمهای همیشه تازهی قلبم را مرهم زخمهای همیشه تازهی زبانت کردهای!
قلب مرا که مداوایی نیست!
زخمهای زبانت اما اگر اینگونه آرام میشوند٬
تا هر زمان که میخواهی حرف بزن…
تا زخمهای قلبم همچنان بنوازند!
9 دیدگاه:
به این می گن نوعی ماهیت نگری و تا اون جایی که من می دونم درک نبودن در بودن فداکاری.
آدم دلش می گیرد این قلب را که مداوایی نیست…
و بدترین و تلخترین قسمت ماجرا اینکه گاهی اوقات برای بعضی از این زخمها هیچ مرهمی وجود نداره…
و تلخترین قسمت ماجرا اینکه گاهی اوقات برای بعضی از این زخمها هیچ مرهمی وجود نداره…
خیلی قشنگ بود! هر چند دردناک!
و تلخ ترین قسمت ماجرا اینکه گاهی اوقات برای بعضی از این زخمها هیچ مرهمی وجود نداره…
نبودی تا لحظه های درد کشیدنم را ببینی… خیلی غم انگیز نات شد ولش کن اصلن سال نو مبارک همراه با شادی و خوشی
مرسی برای لینک .
لینکت کردم .
بسیار زیباست و پر از تلخی ای دردناک.