در این بن بست

دهانت را می بویند

مبادا گفته باشی دوستت دارم

دلت را می بویند

       روزگار غریبی است، نازنین

و عشق را

کنار تیرک راه بند

تازیانه می زنند

       عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد

***

در این بن بستِ کج و پیچِ سرما

آتش را

       به سوخت بار سرود و شعر

               فروزان می دارند

به اندیشیدن خطر مکن

       ** روزگار غریبی است، نازنین**

آن که بر در می کوبد شباهنگام

به کشتنِ چراغ آمده است

       نور را در پستوی خانه نهان باید کرد

***

آنک قصابان اند

بر گذرگاه ها مستقر

با کُنده و ساتوری خون آلود

       روزگار غریبی است، نازنین

و تبسم را بر لبها جراحی می کنند

و ترانه را بر دهان

       شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

***

کبابِ قناری

بر آتشِ سوسن و یاس

       روزگار غریبی است، نازنین

ابلیس پیروزمست

سور عزای ما را بر سفره نشسته است

       خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد

- احمد شاملو