اندر احوالات بیمارستان…

1- در بیمارستان تخصصی قلب، بخش اورژانس:

پرستار: [رو به دکتر] آقای دکتر این مریض خیلی حالش وخیمه، زودتر یه… آها ببخشید دارید با تلفن حرف می زنید! [رو به بیمار] حالتون اونقدرا بد نیست، چند دقیقه همینجا منتظر بمونید!

2- در منزل:

پدر گرامی: کجا بودی؟!

من: بیمارستان.

- اونجا چی کار می کردی؟!

- نوار قلب و آزمایش و اینا.

- چرااااا؟!

- تپش قلب شدید.

- چرا ما رو خبر نکردی؟!

- خبر کردن نداشت که!

- یعنی چی؟! تو حالت بد می شه ما نباید خبردار شیم؟!

- من؟! من که حالم خوب بود! یکی از دوستام اینجوری شده بود!