شکارگاه

تمام عزمم را برای کشیدن زهِ کمانِ کهنه‌ام به سوی تو…

جزم کردم بودم…

غافل از تیرهای پی در پی نگاه صیادت…

به سوی صید تازه یافت شده‌اش!

در آن شکارگاه خونین…

من نه صیاد بودم و نه صید!